سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فانی

اگه بارونی بشه چشمام، مثه آسمون شهرم، شاید از غصه ی دوریت دیگه تنهایی نمیرم!

شاید صدای قطره قطره اشکام بتونه رها کنه فریاد دلم رو که با یه بغض قفل کرده تموم غم ها رو توی وجودم.

یه بغض سنگین که نمی دونم چطور رهاش کنم تا دلم آروم بشه.

دلم خیلی گرفته، کاش می تونستم زیر بارون توی شهر تنهایی دلم با خیال عشقم قدم بزنم.

نیست، نیست تا در گرمی آغوشش ، باران اشکم بر سبزه زار مهربانی اش ببارد و آرام شوم.

کاش او بود تا این قفل را بشکند با دستان پر از مهرش.

دلم گرفته و نمی دانم چگونه آرام شوم....

 


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/29ساعت 5:33 عصر توسط نظرات ( ) | |

خدایا، سنگ صبوری نیست مرا تا بشکنم بغضم را بر مهربانی شانه هایش. خدایا، سکوت می کنم و این سکوت همراهم شده در تمام لحظه ها، تا به تو رسیدن، تا آغوش تو، تا شانه هایت ... خدایا، اشک هایم تو را طلب می  کند. تمنای وصالم را در فریادهای بی صدایم بپذیر و اشک هایم را معنا ببخش... صبر هم دیگر تحمل اشک هایم را ندارد...

 


نوشته شده در دوشنبه 90/4/27ساعت 8:1 عصر توسط نظرات ( ) | |

یاس هنوز هم از شکستن ساقه اش گله مند است و در انتظار. اقاقیا هنوز هم سرک می کشد تا ببیند چه زمانی درب کوچه ها باز می شود. گلستانه عجب صفایی دارد، اما هنوز عده ای بویش را درک نکرده اند. راستی! در انتظارم تا زمانی آید که همه بوی گلستان مستشان کند و نسیم غائب، بی هوششان کند!


نوشته شده در دوشنبه 90/4/27ساعت 1:17 عصر توسط نظرات ( ) | |


نوشته شده در یکشنبه 90/4/26ساعت 1:11 عصر توسط نظرات ( ) | |

روزی در تقویم خواهند نوشت:

تعطیل.

"روز فرج مهدی فاطمه".

و بعد در مدینه، کنار ساختمان نیمه کاره ای تابلوی زیر را می بینیم:

"پروژه حرم مطهر بی بی فاطمه زهرا"

 کار فرما: قائم آل محمد.

 


نوشته شده در یکشنبه 90/4/26ساعت 12:13 عصر توسط نظرات ( ) | |

در لا به لای خارهای جوانی سوسوی مهربانی را چشیدم.

در اعماق زلالی رود تنهایی را نفس کشدم.

آه، کجاست آسمان، پر از ستاره های وفا.

لیلی وار بر مجنون عاشق شدم و تو را در آرامش دشت صفا بوئیدم.

با تمام حس کودکی ام لذت را از بزرگی روحت آموختم.

در شمیم عشق غرق شدم و دانستم که با تو بودن بر دریا دویدن است.

دانستم چیدن ستاره محال است

در آغوش کشیدن آفتاب خیال، و بوئیدن ماه رؤیایی بیش نیست که در ذهنم پروراندم.

برو، ای زیباترین ستاره، گرم ترین آفتاب و رؤیایی ترین ماه، خیال انگیزترین رؤیا به زیباترین کلبه عشق!

و گمنامی مرا در افکارت به گورستان خاطراتی بفرست که بازنگشتنی است.

با تو بودن برایم رنگین کمانی از بخت و اقبال بود که شاید راهش را گم کرده بود،

رنگین کمانی که از آسمان زندگی ام محو شد و این آسمان دیگر بارانی نخواهد داشت تا به دنبالش رنگین کمانی از تو را دوباره حس کند.

کاش من نیز همراه این رنگین کمان می شدم از این آسمان محو می شدم تا بدون رنگین کمان تو حتی بودن را هم حس نکنم.


نوشته شده در شنبه 90/4/25ساعت 2:6 عصر توسط نظرات ( ) | |

مهدی جان وقتی بیایی، خورشید در قلب کوچکم دوباره طلوع می کند.

وقتی بیایی، کویر تشنه ی سینه ها را سیراب می کنی و با نگاه امیدوارت به نا امیدان امید می بخشی. مهدی جان، تو اگر بیایی، به واژه های خوشبختی روح دوباره ای می دهی، اگر بیایی، زندگی دوباره معنای دیگر می گیرد.

اگر بیایی بهار سبزترین خاطره ها را در باغ اندیشه ها می رویانی.

وقتی بیایی خوبی های عالم را با خود به همراه می آوری.

مهدی جان بیا تا با آمدنت انتظارمان به پایان رسد.

مهدی جان بیا که منتظر آمدنت هستیم.


نوشته شده در جمعه 90/4/24ساعت 7:36 عصر توسط نظرات ( ) | |

آیت الله وحید خراسانی فرمودند:

اعمال زیر را در شب نیمه شعبان انجام دهید و دیگران را هم آگاه کنید که در صورت عدم اهتمام در آگاه کردن دیگران روز قیامت برای شما یوم الحسرت خواهد بود.

1- قرائت سوره یس و هدیه آن به امام عصر

2- قرائت زیارت آل یس

3- دعای فرج رأس ساعت 11 شب.

دوستان قرارمون یادتون نره!

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/4/23ساعت 8:55 عصر توسط نظرات ( ) | |

بر لب کوثرم ای دوست ولی تشنه لبم

در کنار منی از هجر تو در تاب و تبم

روز من با تو به شب آمد و شب با تو به روز

در فراق رخ ماهت گذرد روز شبم

امام خمینی (سلام الله علیه)


نوشته شده در پنج شنبه 90/4/23ساعت 6:15 عصر توسط نظرات ( ) | |

افسوس که عمری پی اغیار دویدیم

از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم

سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم

جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم

شاها ز فقیران درت روی مگردان

بر درگهت افتاده به صد گونه امیدیم


نوشته شده در پنج شنبه 90/4/23ساعت 4:41 عصر توسط نظرات ( ) | |

   1   2      >
Design By : Pichak